Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-05-08@11:47:40 GMT

نقطه انفجار جهان

تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۶۸۸۱۸

نقطه انفجار جهان

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

آمارها سخن نمی‌گویند...

ابراهیم امینی در یادداشتی برای «اعتماد» نوشت: «درحالی که این‌روزها بازار در همه شاخه‌های خود در بی‌ثبات‌ترین حالت ممکن به ‌سر می‌برد و تلاطم نرخ اجناس و کالا و... به‌صورت لحظه‌ای دست‌خوش تغییر می‌شوند و خریدار و فروشنده هیچ‌کدام نمی‌دانند از معامله‌ای که در حال انجام آن هستند واقعا در حال سود بردن هستند یا ضرر می‌کنند، در حالی که خبرهای مختلف حاکی از عدم اجرای مناسب مصوبات مرتبط با بازار مسکن و اجاره خانه‌ها است و افزایش سرسام‌آور و در موارد بسیاری بیش از ۵۰ و ۱۰۰ درصدی اجاره منازل مسکونی گزارش می‌شود، اما مقامات رسمی و دولتی در آمارهای خود خبر از رشد اقتصادی، بهبود وضعیت تورمی و گشایش در وضعیت اقتصادی و معیشتی خانوار ایرانی می‌دهند! شنیدن سخن از بهبود وضعیت اقتصادی کشور، کاهش یا در بهترین حالت ممکن، کنترل قیمت‌ها و امثالهم، در حالی که مردم اعم از فقیر و غنی، مرکزنشین و حاشیه‌نشین و... حتی با خریدهای اقلام مورد نیاز روزانه خود متوجه گرانی‌ افسارگسیخته و نوسانات لحظه‌ای قیمت‌ها می‌شوند. بررسی سبد خرید آنلاین روز جاری هر شهروند با خرید چند روز پیش، با محصولاتی کاملا مشابه از برندهای یکسان و همان فروشگاه یکسان، خود گواهی است بر اوضاع نابسامان اقتصادی. در تشریح اوضاع فعلی قیمت‌ها، حتی در زمینه اقلام خوراکی و بهداشتی، علاوه بر جیب خالی و قدرت خرید اندک شهروندان، توجه به این مورد اسفناک که حتی بقال محل که برخلاف گذشته‌های نه چندان دور، باید برای محاسبه قیمت تک‌تک کالاها، روی جلد کالا به‌دنبال قیمت آن بگردد تا مبادا قیمت نسبت به خرید قبلی افزایش داشته باشد، خود نشانگر وضعیت آشفته بازار است. در چنین شرایطی صحبت از بهبود وضعیت اقتصادی و قدرت خرید مردم، نه‌تنها تاثیری در کنترل بازار ندارد، بلکه تنها و تنها منجر به سرگشتگی و دلسردی بیش از پیش مردم نسبت به مسوولان می‌شود. بنابراین اقتضا دارد مقامات امر و مجریان امور کشور دست از گفتاردرمانی و ارایه آمارهای رنگارنگ و رسم اشکال و نمودارهایی که با وقعیت‌های کف بازار فاصله‌ای از زمین تا آسمان دارد بردارند و  در عوض به اقدامی علمی برای کنترل بازار و بهبود وضعیت معیشتی مردم از جمله طبقات کمتر برخوردار اقتصادی دست بزنند. تحرک جدی در بهبود روابط خارجی با جهانیان از جمله اتخاذ تدبیری عاجل برای بازگشت به برجام، اتخاذ رویکردی متفاوت در مناسبات با همسایگان قدرت‌های منطقه‌ای از جمله کشورهای ترکیه، عربستان و امارات متحده عربی و قطر، رایزنی گسترده برای واردات هرچه سریع‌تر خودرو با قیمتی معقول و منطقی و به‌ دور از وضع عوارض سنگین گمرکی به گونه‌ای که قیمت تمام‌شده کالای وارداتی با نرخ واقعی آن تفاوت فاحشی نداشته باشد و همه شهروندان بتوانند از مواهب این واردات بهره‌مند شوند و مواردی از این دست، اقداماتی هستند که در صورت عملی شدن، دیگر نیازی به شعار و تصویب بخشنامه و مصوبات گوناگون برای کنترل بازار ارز، طلا و مسکن نیست و خودبه‌خود نرخ‌های این گروه‌ها و به تبع آن قیمت دیگر اقلام و کالاها نیز کاهش می‌یابد. در کنار همه این مسائل مستقیما اقتصادی، برخی سنگ‌اندازی‌های بیش از پیش در مقابل پای هنرمندان، زنان و فعالان حوزه‌های اقتصادی از جمله پلتفرم‌های فعال در حوزه‌های هنری و رسانه‌ای نیز موجب دلسردی و چه‌بسا کوچ بیش از پیش نخبگان ما به دیگر کشورها می‌شود که لازم است مسوولان با دوراندیشی و گشایش فضای اجتماعی مانع گسترش نارضایتی‌ها در این بخش شود که بی‌شک خسارت و ویرانی غیرمستقیم ناشی از خروج زنان، هنرمندان و فعالان اکوسیستم استارت‌آپی چندین برابر بیش از خسارت هنگفت و مستقیم اقتصادی، خسارات غیرمستقیمی به‌ بار خواهد آورد که تاثیرات آن تا دهه‌ها بر کشورمان اثرگذار خواهد بود. از این رو لازم است مسوولان با پذیرش این واقعیت که برای مردم وضعیت جیب و قدرت خرید و قیمت‌ها سخن می‌گویند، نه آمارهای رسمی و غیررسمی اعلامی از سوی دولت‌ و نهادهای وابسته، با به‌ کار گرفتن نیروهای متخصص، دلسوز و شایسته گره‌های پیچیده به اطراف اقتصاد بیمار کشور را از اقتصاد بگشایند. در چنین وضعیتی شهروندان بدون نیاز به ارایه آمار و رسم شکل و جدول، شما را راست‌کردار و متصف به خصایل نیکو می‌نامند.»

 

هیئتی سکولار؛ متن تلخ است

محسن مهدیان در «همشهری» نوشت: «هیئتی سکولار، سکولار هیئتی نیست. برخی فکر می‌کنند هیئتی سکولار جوان با کروات و  شش‌تیغ یا زن بی‌حجاب یا غیره است. سکولار(به معنای عرفی) وقتی پایش به هیئت رسید، حرمت و قیمت یافته‌است.

برخی دیگر فکر می‌کنند هیئت سکولار طرفداران فلان روحانی‌اند که مورد حمایت انگلیسی‌ها هستند. برخی دیگر هیئت سکولار را با انجمن حجتیه می‌شناسند؛ یا هیئتی که حرف سیاسی نمی‌زند. از این موارد بگذریم، نگران‌کننده نیستند.

اما تا به حال درباره «هیئتی سکولار» شنیده‌اید؟

هیئتی‌های سکولار نگران‌کننده‌تر و عمومیت بیشتری دارند. هیئتی سکولار شاید در هیئت غیرسکولار باشد. راه دور نرویم. از خودمان حرف می‌زنیم...

هیئتی سکولار کسی است که محبتش به اهل‌بیت از درب هیئت فراتر نمی‌رود. تنها اثر اشک و ندبه‌اش حال خوب است و آرامش وجدان تخدیری.

هیئتی سکولار ممکن است عکس امام و آقا هم در هیئتش باشد و در انتهای مجلس هم انقلاب را دعا کند.

به‌خودمان رجوع کنیم ببینیم ثمره اشک را چه دانستیم. حضرت امام فرمود امام حسین به اشک ما نیاز ندارد. رهبر انقلاب فرمود اگر به اشک و ندبه است معاویه هم اهل مدح و مرثیه بر امیرالمومنین بود.

سید بن طاووس در لهوف نقل می‌کند که وقتی اهل‌بیت به کوفه رسیدند، اهل شهر به پهنای صورت اشک می‌ریختند.

پس اشک به‌تنهایی نشانه ولایت نیست.

هیئتی سکولار کسی است که محبتش به امام به منصه عمل نمی‌رسد. عمل؟ کدام عمل؟ هر عملی؟ خیر. عملی که نصرت امام و منطبق بر نقشه ولایت باشد نه تشخیص و اجتهاد شخصی.

برخی هیئتی و دیندارند و حتی اهل عمل. اما عمل‌شان نسبتی با خواسته و نصرت امام‌شان ندارد. نمونه تاریخی‌اش عبیدالله بن حر جعفی. گفت من نیستم اما اسب و شمشیرم برای شما.

برخی تلاش می‌کنند، خرجی می‌دهند، کار و فعالیت دیندارانه هم دارند، اما کار امام‌شان را پیش نمی‌برند. مثل اینکه امام در کربلا باشد و ما در مدینه اهل مجلس علم و خدمت‌رسانی به نیازمندان و سفره انعام و غیره باشیم؛ شوخی نیست؟

نصرت امام در ایستادن مقابل دشمن است و آرایش جنگی دشمن امروز، در رسانه است. جنگ امروز، جنگ نهایی زینب کبری است؛ جنگ روایت‌ها؛ جهاد تبیین.

حرف تمام است؛ هیئتی سکولار، «انقلابی بدون عمل» یا «عمل ناانقلابی» است.

روح شریعتی شاد با این جمله‌اش در حسین وارث آدم: «وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا می‌خواهی باش! چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته.»

 

عواقب دهن کجی پلوسی

حامدرحیم پور در سرمقاله «خراسان» نوشت: «سرانجام نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در میانه غوغای خبری و تنش سیاسی میان پکن و واشنگتن به تایپه، مرکز جزیره تایوان رفت؛ مکانی که چین آن را بخش جدایی ناپذیر از خاک خود می‌داند.از لحاظ سیاسی و قانون بین‌الملل تایوان کشور نیست و بخشی از چین است و تحرکات مقامات آمریکایی همانند آن چه در مناطق کرد نشین عراق و سوریه  انجام می‌دهند مصداق بارز نقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها و دخالت در امور داخلی آن هاست. تصور کنید که اگر یکی از ایالت‌های آمریکا با نافرمانی از دولت فدرال، برای خود حکومت خودگردان ایجاد کند و رئیس مجلس چین به آن جا سفر کند، واکنش دولت ایالات متحده چه خواهد بود؟ اکنون نیز انتظار نمی‌رود چینی‌ها سفر سومین مقام بلند پایه آمریکا پس از رئیس‌جمهور و معاون این کشور را به منطقه‌ای که بخش جدایی ناپذیر خاک خود قلمداد می‌کنند، بی پاسخ بگذارند. گرچه به اعتقاد نگارنده تا زمانی که آمریکا به «سیاست چین واحد» پایبند است و تایوان هم به سمت اعلام استقلال حرکت نکند، برخورد نظامی میان چین و آمریکا محتمل نیست.همچنان که پلوسی   در دقایق نخست ورود به تایپه، در بیانیه‌ای با صراحت از سیاست «چین واحد» حمایت کرد. چینی‌ها هم از اساس به دنبال دوری از تنش هستند تا با رشد اقتصادی بالا،  واردات طلا به عنوان پشتوانه یوان،  رقابت تکنولوژیکی و صدمه به هژمونی دلار به آمریکا ضربه بزنند و اگر این روند تداوم یابد، بر اساس گزارش سازمان‌های جهانی چین در سال 2030، با کنار زدن آمریکا اولین قطب اقتصادی جهان  خواهد شد و این تهدید جدی برای واشنگتن است که در هشت دهه گذشته از زمان جنگ جهانی دوم، این موقعیت خود را حفظ کرده است. به همین دلیل است که آمریکا راهبرد مهار چین را در دستور کار خود قرار داده است و سعی دارد در اطراف این کشور تنش زایی کند تا روند رشد اقتصادی آن را متوقف سازد. افزون بر این،رئیس‌جمهور چین که خود را برای آغاز سومین دوره ریاست‌جمهوری در بیستمین کنگره حزب کمونیست در پاییز آماده می‌کند ثبات در منطقه را به تقابل نظامی ترجیح می‌دهد، اما برای پاسخ گویی به دهن کجی فاحش پلوسی، پکن  یک سلسله اقداماتی را از قبیل محاصره ملموس‌تر در سطوح دریایی بر تایوان ، استفاده از ابزار فشارهای سخت گیرانه در محدود کردن ارسال مواد غذایی و مواد اولیه، قطعات صنعتی و انرژی به تایوان و همچنین افزایش دامنه اقدامات جنگ سایبری نسبت به تایوان و ناامنی سازی سیستماتیک  این جزیره انجام خواهد داد. برای مثال یکی از اهرم‌های فشار پکن به تایوان می‌تواند اعمال محدودیت یا منع ارسال صنایع تولیدی نیمه هادی تایوان TSMC  به عنوان بزرگ‌ترین تولید کننده تراشه جهان که اتفاقا اپل بزرگ‌ترین مشتری آن هاست باشد.70 درصد از صنایع نیمه هادی جهان در تایوان مستقرند و توقف صادرات تراشه‌های تایوان به آمریکا، می‌تواند، اپراتورها و صنایع نظامی پدافندی، الکترونیکی و مصرفی آمریکا را تامدت‌ها به تعطیلی بکشاند. همه به یاد داریم که چین در زمان ترامپ هم با نخریدن محصولات کشاورزی از ایالت‌های طرفدار جمهوری خواهان، کشاورزان را با دولت ترامپ درگیر ساخت.  حرکت‌های ایذایی اقتصادی چین نه تنها هوشمند بلکه  می‌تواند تاثیر گذار باشد.  خلاصه  آن که تایوان برای آمریکایی‌ها از اهمیت سیاسی و پرستیژی زیادی برخوردار است و به همین منظور می‌خواهند با دامن زدن به تنش‌ها در تایوان، همیشه این اهرم فشار را بالای سر چین حفظ کنند. چین هم که به خوبی به ضعف آمریکا پی برده است، بعد از این تلاش خواهد کرد تا در عرصه جهانی، جایگاه این کشور را تضعیف کند و اعمال محدودیت‌های بیشتر بر تایوان در جهت فشار بر واشنگتن و درراستا با آن،  تشکیل سازمان‌های منطقه‌ای و افزایش تعاملات اقتصادی با کشورهایی مثل روسیه و ایران، بخشی از پروژه جهانی پکن برای ضربه زدن به آمریکا خواهد بود.»

 

در افغانستان تحت‌حاکمیت طالبان

«فقدان جنگ» با «برقراری صلح» مساوی نیست

سیدوحید ظهوری‌حسینی، کارشناس‌ارشد مسائل افغانستان در یادداشتی برای «فرهیختگان» نوشت: «کلمه «سالگرد» معمولا لحظات شاد و به‌یادماندنی را به‌‌خاطر می‌آورد اما پانزدهم آگوست، یک‌سال از تسلط طالبان و اشغال افغانستان می‌گذرد ولی این مقطع روزهای خوشحال‌کننده‌ای برای این کشور نیست. یک‌سال پیش، دولت افغانستان تحت‌حمایت آمریکا و غرب سقوط کرد و طالبان، 20 سال پس از سرنگونی باری دیگر قدرت را در این کشور به‌دست گرفتند. از آن زمان، شرایط در افغانستان روز‌به‌روز بدتر شده است، نکته دیگر آنکه این کشور درحال‌حاضر با بحران‌های مالی، غذایی و بلایای طبیعی روبه‌روست و همچنین علاوه بر اینها جنگ جدید در اروپا منجر به منحرف‌شدن توجه‌های جهانی از افغانستان شد.

تاکنون طالبان فشارهای داخلی و بین‌المللی را برای تشکیل یک دولت فراگیر نادیده گرفته‌اند. تکنوکرات‌ها به‌نفع رهبری اصلی طالبان کنار گذاشته شده‌اند. این مساله شامل پست‌های وزارتی مانند اقتصاد، دارایی، آب و انرژی، هوانوردی غیرنظامی و توانبخشی و توسعه روستایی می‌شود. پشتون‌های قومی‌گرا بیش از 90 درصد از این مناصب را اشغال می‌کنند و جای کمی برای سایر اقلیت‌های قومی و مذهبی باقی می‌گذارند. هیچ زنی در حکومت طالبان حضور ندارد و پس از صدور فرمانی از سوی طالبان، زنان از دسترسی به تحصیل، اشتغال و آزادی رفت‌وآمد محروم شده‌اند.

گزارش اخیر عفو بین‌الملل وضعیت زنان افغانستانی را «مرگ در حرکت آهسته» توصیف می‌کند. با برچیده‌شدن وزارت امور زنان، امارت طالبان اکنون، به یک رژیم آپارتاید جنسیتی تبدیل شده است.

نگرانی‌ مردم به‌طور عمده در چهار حوزه اصلی وجود دارد که باید به دقت آنها را مورد توجه قرار داد: مشکلات اقتصادی، عدم‌حاکمیت فراگیر، ظهور مجدد تهدیدات تروریستی فراملی و نقض حقوق بشر. درخصوص نقش حقوق بشر می‌توان به مجازات‌های دسته‌جمعی و قتل‌های فراقانونی اشاره کرد.

بنابراین می‌توان گفت افغانستان به‌نوعی تحت‌اشغال دیگری قرار گرفته است. گزارش‌های زیادی درمورد جزئیات بیجاشدگی اجباری و نسل‌کشی سیستماتیک علیه مردم هزاره، خشونت هدفمند و گزارش شاهدان عینی از کشتار جمعی حدود 600 گروگان تاجیک، جنایات علیه بشریت در پنجشیر، استخراج معادن معدنی و جنگی که طالبان علیه زنان به راه انداخته‌اند، منتشر شده است که می‌تواند به ترسیم عمق بحران بپردازد.

مقامات طالبان دختران خود را به مدارس خارج از کشور می‌فرستند اما مدارس متوسطه برای سایر دختران ساکن افغانستان به‌مدت تقریبا یک‌سال ممنوع شده است. زنان مجبور به پوشیدن برقع هستند، بازدید از پارک‌ها براساس جنسیت تفکیک شده است و زنان اخیرا به‌نفع اقوام مرد از مشاغل خود در وزارت دارایی اخراج شده‌اند.

تراژدی‌های دیگری نیز ادامه دارد. میلیون‌ها افغانستانی از زمان اشغال آواره شده‌اند. افغانستان علاوه بر بحران اقتصادی، در اثر دو بلای طبیعی بزرگ و یک خشکسالی مداوم نیز آسیب دیده است. در 22 ژوئن، زمین‌لرزه‌ای به بزرگی 6.1 ریشتر شرق افغانستان و پاکستان را لرزاند. بیش از 1000 نفر کشته و 6000 تن زخمی شدند. چند هفته بعد، در 18 جولای، دومین زمین‌لرزه 5.1 ریشتری در همین منطقه در پکتیکا رخ داد. مقامات ارشد طالبان در ماه ژوئن از این منطقه بازدید کردند، اما عدم‌توانایی لازم برای پاسخگویی به این مشکلات را در مدت کوتاهی از خود بروز دادند. درنتیجه این ناتوانی آنان، آژانس‌های کمک‌رسانی بین‌المللی و محلی ازجمله هلال‌احمر ایران بوده‌اند که تلاش‌های امدادی بشردوستانه را رهبری کرده‌اند. این فجایع پشت‌سر هم ناتوانی طالبان را در ارائه خدمات اولیه آشکار و وابستگی کشور به کمک‌ها را عمیق‌تر کرده است. طبق گزارش‌ها، زلزله‌های شدید تیرماه منجر به شیوع وبا در آن مناطق شده است.

نکته دیگر فارغ از چالش‌های افغانستان در داخل کشور، چالش‌های خارجی آن‌ است. بر فرض مثال می‌توان به توافقنامه دوحه اشاره کرد. پیمان صلحی که بین رژیم ایالات‌متحده و طالبان به‌منظور توافق بر سر خروج تمام نیروهای نظامی آمریکایی از افغانستان امضا شد اما می‌توان گفت آن پیمان درحال‌حاضر نقض شده است، زیرا طی مدت اخیر ثابت شد گروه‌های تروریستی، خود را تحت‌سلطه طالبان قرار داده و می‌دهند.

    دخالت خارجی

بین سال‌های 1996 تا 2001، تنها سه کشور رژیم طالبان را به رسمیت شناختند: پاکستان، عربستان‌سعودی و امارات‌متحده‌عربی. درحالی‌که هیچ کشوری به‌طور رسمی رژیم کنونی را به رسمیت نشناخته است، ایالات‌متحده و متحدان آن مانند پاکستان و کشورهای عربی خلیج‌فارس افغانستان را بی‌ثبات کرده‌اند. بسیاری از بی‌ثباتی‌ها و فساد موجود در افغانستان به مشارکت آمریکا و شوروی در پروژه‌های زیربنایی در دهه‌ها‌ی 1950 و 1960 بازمی‌گردد که تا به امروز این کشور را آزار می‌دهد. مجموع ارکان اقتصاد کشور متکی به کمک‌های خارجی بود.

به‌عنوان بخشی از استراتژی طالبان برای تضمین بقای خود بدون‌توجه به شناسایی غرب، این گروه نسبت به قبل، تاکید بیشتری بر تعامل منطقه‌ای داشته است. در این بین پاکستان از نزدیک‌ترین رابطه با طالبان برخوردار است و مقامات پاکستانی ازجمله اولین کسانی بودند که پس از فروپاشی سال گذشته از کابل بازدید کردند. پاکستان همچنین مهم‌ترین شریک تجاری افغانستان و میزبان بیش از 1.4 میلیون مهاجر افغانستانی است. در یک جمله می‌توان گفت پاکستان ده‌ها سال است که حلقه نجات طالبان بوده.

سال گذشته و در کنفرانس سازمان ملل بود که نخست‌وزیر سابق پاکستان نه‌تنها از اشغالگران طالبان دفاع کرد، بلکه مدعی شد تنها راه پیش‌رو «تقویت این دولت فعلی» و «تثبیت آن به‌خاطر مردم در افغانستان» است.

به همین دلیل هم شاهد بودیم در افغانستان اعتراضاتی ضدپاکستانی در محکومیت سفرهای مکرر مقامات این کشور به کابل و حمایت آنها از طالبان صورت گرفته است.

مورد دیگر فروش زغال‌سنگ با تخفیف به پاکستان بود که بر آتش اعتراض مردمی از سوی افغانستانی‌‌ها دمید و این دیدگاه‌ها را تایید کرد که طالبان به‌نوعی نماینده پاکستان هستند .

همچنین کشور دیگری که روابط نزدیکی با طالبان دارد قطر است؛ کشوری که امکان توافق امنیتی میان مقامات آن و طالبان وجود دارد. کشور دیگری که با افغانستان مرز مشترک دارد چین است که با گسترش برنامه‌های تجاری و سرمایه‌گذاری با طالبان درگیر شده است. فارغ از این روابط، نکته قابل‌توجه درخصوص نحوه مدیریت داخلی طالبان این بود که آنها وعده داده بودند یک دولت فراگیر تشکیل می‌دهند، برای کارمندان دولت سابق عفو فراهم می‌کنند، به حقوق بشر پایبند هستند و اجازه نمی‌دهند کشور به پناهگاهی امن برای تروریست‌ها تبدیل شود. «تقریبا یک‌سال بعد از آن وعده‌ها، هیچ یک از اینها رعایت نشده است.»

   رفتار ظالمانه با پناهندگان

بحران پناهجویان افغانستان نیز از دیگر موارد نگران‌کننده است. با این‌ حال کشورهایی مثل ترکیه همزمان با این شرایط، دست به اخراج هزاران پناهجو زده‌اند که البته این روند با رفتارهای توهین‌آمیز هم همراه بوده است.

از سوی دیگر کشورهای اروپایی مثل بلژیک نیز درخواست پناهندگی صدها پناهجوی افغانستانی را رد کرده و آنها را درمعرض خطر اخراج قرار داده‌اند، زیرا مقامات، افغانستان را امن می‌دانند.

درموردی دیگر، آلمان پناهجویان افغانستانی را در مدت 24 ساعت از خانه‌هایشان بیرون کرده است تا برای پناهجویان اوکراینی فضایی ایجاد کرده باشد.

کانادا تعداد پناهجویان افغانستانی را به 40000 نفر محدود کرده است، اما هیچ سقفی برای پناهجویان اوکراینی وجود ندارد و دولت نیز از برخی تدابیر امنیتی برای اوکراینی‌ها چشم‌پوشی کرده است.

تخمین زده می‌شود بیش از 650,000 افغانستانی از کشورهای همسایه از آگوست 2021 به افغانستان اخراج یا بازگردانده شده‌اند. این امر بسیاری را تحت‌خطر شدید رژیم طالبان قرار می‌دهد.

زمانی که افغانستانی‌‌ها مدام از حقوق بشر محروم می‌شوند، فقدان جنگ با صلح یکسان نیست.

طالبان نباید سفیدپوش شوند - آنها تروریست‌های پدرسالار هستند. نیروهای مقاومت به مبارزه با این رژیم نامشروع ادامه می‌دهند که به هیچ‌وجه نماینده افغانستانی‌‌ها نیست - اما بقیه جهان نیز باید برای بهبود اوضاع افغانستان گام بردارند.

طالبان به‌وضوح دستورکار مذهبی و ایدئولوژیکی خود را بر اقتصاد و نیازهای بشردوستانه مردم افغانستان در اولویت قرار داده‌اند که نگرانی از تجدید درگیری، بی‌ثباتی سیاسی و مهاجرت اجباری به‌دلیل ناامنی غذایی را افزایش داده است. درنتیجه، طالبان ممکن است درنهایت در تامین کمک‌های غربی پیروز شوند و در‌عین‌حال درمورد حقوق زنان، یک دولت فراگیر و عفو نیروهای دفاعی امنیتی سابق ناسازگار باقی بمانند. همچنین مشخص نیست که غرب چگونه همکاری طالبان را در زمینه مبارزه با تروریسم، ازجمله قطع رابطه با القاعده و مقابله موثر با تهدید داعش ارزیابی خواهد کرد. رقابت بین این گروه‌های تروریستی برای جلب‌توجه و اعتبار در میان شبکه‌های جهادی جهانی، با مخاطبان قابل‌توجهی در آفریقا و خاورمیانه، ممکن است تهدیدات تروریستی جدیدی را ایجاد کند که طالبان برای مهار آنها مجهز نیستند.»

 

تایوان نقطه انفجار جهان

حسن هانی زاده تحلیلگر مسائل بین‌الملل در یادداشتی برای «آرمان ملی» نوشت: « سفر تحریک‌آمیز و غیرقانونی نانسی پلوسی، رئیس کنگره آمریکا به تایوان در حقیقت نوعی آتش‌افروزی در جهان تلقی می‌شود با توجه به حساسیتی که چین نسبت به تایوان دارد و از آنجا که رهبران تایوان از مدت‌ها پیش تلاش دارند تا شرایط مشابه اوکراین را برای چین ایجاد کنند لذا سفر خانم نانسی پلوسی درحقیقت اوضاع بحرانی این منطقه را بحرانی‌تر خواهد کرد. به همین دلیل به نظر می‌رسد که چین در پاسخ به این سفر یک سلسله اقدامات جدی از جمله مانورهای دریایی در منطقه را انجام دهد و شرایط به سمت بحرانی‌تر شدن و تقابل مستقیم بین چین و آمریکا حرکت کند. شکست آمریکا در بحران اوکراین و ناتوانی این کشور در حل مناقشه اوکراین و روسیه و طولانی شدن بحران اوکراین نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در تمام پرونده‌های منطقه‌ای و جهانی با ناکامی مواجه شده‌اند و لذا اکنون به سمت چین که یک قدرت مهم اقتصادی و اتمی است متمایل شد‌ه‌اند تا شرایط مشابه اوکراین را برای این کشور به‌وجود بیاورند اما رهبران چین با تدبیر و عقلانیت کامل تلاش دارند تا شبح هولناک جنگ را از منطقه دور کنند درحالی که ظرفیت آمریکا برای تقابل همزمان با روسیه و چین بسیار پایین است به همین دلیل به نظر می‌رسد که سفر خانم نانسی پلوسی به تایوان آغازی برای افزایش بحران‌های منطقه‌ای به‌شمار می‌رود زیرا به صورت غیرقانونی خانم نانسی پلوسی وارد تایوان شد و حتی از رهبر تایوان هم بالاترین مدال‌ها را دریافت کرد و این نوعی تلاش برای تحریک چین و وادار کردن این کشور به یک عکس‌العمل شتابزده است لذا چین دارای برگ‌های برنده بسیاری است که درحقیقت در زمان و مکان مناسب این برگ‌ها را ارائه خواهد کرد و به همین دلیل به نظر می‌رسد که شرایط تایوان به سمت بحرانی‌تر شدن و تقابل طولانی مدت چین و آمریکا حرکت می‌کند. درمورد قتل ایمن الظواهری نیز باید گفت نوعی تعامل بین طالبان و آمریکا صورت گرفته است. ایمن الظواهری که جانشین اسامه بن لادن تلقی می‌شد در طول سال‌های گذشته نقش رهبری پایین‌تر و کمرنگ‌تری ایفا کرده و حتی از اقدام فیزیکی علیه نیروهای آمریکایی خودداری می‌کرد. به نظر می‌رسد که مرحله بعدی حذف القاعده از منطقه و سپردن یک نوع نقش فرادستی به طالبان است. از این رو نقش القاعده برای آمریکا به پایان رسیده و از آنجا که این احتمال می‌رفت در آینده بین القاعده و طالبان بر سر حضور آمریکا و نقش آمریکا در منطقه چالش‌هایی به‌وجود ‌آید به همین دلیل جو بایدن به صورت پیش‌دستانه و به عنوان یک برگ برنده انتخاباتی یک مهره کم اهمیتی مثل ایمن الظواهری را ترور کرده درحالی که ترور الظواهری تاثیری بر وضعیت افغانستان ایجاد نخواهد کرد و درحقیقت همان اتفاقی که در دوره باراک اوباما در کشتن اسامه بن لادن رخ داد برای جو بایدن وجود دارد اما جو بایدن با قتل ایمن الظواهری ثابت کرد که همچنان در پی پروسه‌های تبلیغاتی برای 2024 است.»


 

منبع: فردا

کلیدواژه: تایوان تحلیل نظر می رسد ایمن الظواهری هیئتی سکولار همین دلیل منطقه ای بهبود وضعیت نانسی پلوسی قرار داده حقوق بشر شده اند قیمت ها یک سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۶۸۸۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه فرهیختگان، روز یکشنبه ۹ اردیبهشت‌ماه در گزارشی با عنوان «تفاوتی بین استراتژی امارت با دوران غنی نیست» به موضوع عدم پرداخت و رهاسازی کامل حقابه سیستان توسط طالبان حتی در این روز‌های پربارش پرداختیم. این در حالی است که علی‌رغم تمام هشدار‌ها درباره وضعیت وخیم آبی در جنوب شرق ایران که ناشی از مسدود بودن راه‌های آبی به این قسمت است، همسایه شرقی همچنان در حال انجام پروژه‌های آبی روی رودخانه‌هاست. به همین منظور عملیات تکمیل پروژه سد «پاشدان»، از سد‌های بزرگ افغانستان در مرز با ایران و در مسیر هریرود، با حضور ملا عبدالغنی برادر، معاون نخست‌وزیرو عبدالطیف منصور، سرپرست وزارت آب و انرژی طالبان در هرات آغاز شده است. کارشناسان حوزه هیدروپلیتیک معتقدند که با ساخت و بهره‌برداری از این سد در بالادست هریرود، تنش آبی در ایران و ترکمنستان تشدید خواهد شد. در همین رابطه با محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

 ردپای هندوستان در هریرود

با توجه به اینکه مناقشه رودخانه فرامرزی هریرود با تکمیل سد‌های و کانال‌ها در بالادست افغانستان وارد فاز جدیدی خواهد شد، این مناقشه و به‌خصوص سرمایه‌گذاری هندوستان در حوضه هریرود و پروژه‌های آتی شان مورد توجه خواهد بود. محمدنبی جلالی، پژوهشگر دکتری منابع آب دانشگاه تهران و عضو هیات اندیشه‌ورز هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب بنیاد نخبگان کشور درباره این مناقشه گفت: «به‌طور کلی شاید بشود سرمایه‌گذاری هند در پروژه‌های آبی و غیرآبی افغانستان را در میراث استعمار جست‌وجو کرد؛ وقتی تاریخ هند به‌خصوص یک قرن اخیر را مرور می‌کنید تا سال ۱۹۴۷ مستعمره بریتانیا بود و بعد با هند چندپاره مواجه شدیم که به کشور هند و پاکستان و بعد‌ها پاکستان شرقی (بنگلادش) تقسیم  و سبب مناقشات متعددی همانند مناقشه حل‌نشده کشمیر می‌شود. از همین رو با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان که در مهار آب فرامرزش دارد باعث شد این کشور به‌جدیت سراغ سرمایه‌گذاری روی مهار این منبع برود و عملا بتواند از طریق افغانستان برای خودش اهرم‌های فشار ایجاد کند. به هر حال افغانستان بخشی از ظهور و تداوم دیپلماسی آبی و عوامل سیاسی-اجتماعی در این منطقه را در سیاست‌های هیدروپلتیکی که با توجه به موقعیت بالادستی که در چهار حوضه‌اش دارد می‌تواند پیش ببرد. البته موضوع فقط مربوط به ایران نیست؛ رودخانه فرامرزی کابل که در نزدیکی آتوک در پاکستان به رود سند منتهی می‌شود، خودش پتانسیل مناقشه آبی عظیمی را دارد. جالب است که همین مناقشه هم شاید به تعیین مرز استعماری خط ریورند ۱۸۹۳ برگردد که بریتانیا برای در امان ماندن هند شرقی از نفوذ شوروی به قبایل پشتون خودمختاری داد، حتی ردپای بریتانیا در مناقشه هیرمند به‌وضوح قابل مشاهده است. جایی که مرز سیستان درونی و بیرونی را گلداسمیت بریتانیایی تعیین می‌کند و خاوری‌ترین دلتای رودخانه هیرمند را به‌عنوان مرز بین دو کشور قرار می‌دهد. گذشته از ردپای ناخجسته استعمار؛ هند با تقریبا دو میلیارد دلار پنجمین کشوری است که بیشترین سرمایه‌گذاری را در پروژه‌های آبی و غیرآبی افغانستان انجام داده؛ از بورسیه تحصیلی بگیرید تا استخراج معادن و.... اما در زمینه پروژه‌های آتی، نمی‌خواهم به این موضوع ورود کنم که امارت اسلامی به‌جدیت دنبال این است که با مهندسی اجتماعی تحت پروژه‌هایی همچون «قوش‌تپه»، مهاجران اخراجی پاکستان را در «آمودریا» که منابع دست‌نخورده عظیم انرژی را دارد بارگذاری کند، فقط می‌خواهم از یک پروژه دیگر تحت عنوان TAPI بگویم که به دلایل ناامنی در افغانستان به تعویق افتاده بود. درباره اهمیت این پروژه همین کافی است که بوش زمان حمله به افغانستان می‌گوید تکمیل استراتژی جنگ ما تکمیل پروژه تاپی است که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند انتقال بدهد و هدفش تامین سالانه ۳۳ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی به جنوب آسیاست.
همین چندروز قبل آقای «آمانوف»، رئیس اجراییه شرکت خط گاز تاپی، در مجمع سرمایه‌گذاری انرژی ترکمنستان در پاریس اعلام کرد که ترکمنستان به تکمیل بخش خود از پروژه لوله گاز تاپی متعهد است. ضمنا این نگرانی هم وجود دارد که این لوله گاز جایگزین مسیر طرح خط لوله گاز صلح بین ایران و پاکستان و هند هم باشد، یعنی عملا علاوه‌بر اینکه منابع آب را مهار می‌کند به‌جد دنبال این است که وابستگی‌اش را به منبع انرژی ما کم کند. به نظرم پرواضح است که به سرانجام رساندن این پروژه‌ها موقعیت ویژه‌تری در مذاکرات به طرف افغانستانی می‌دهد.

 ماجرای ابرپروژه سد سلما در بالادست رودخانه هریرود

این پژوهشگر درباره ابر پروژه سد سلما که کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا پروژه سد سلما با حمایت‌های این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد گفت: کمی بعد از استقلال هند از بریتانیا، پروژه سد سلما با حمایت‌های این دو کشور در زمان داوودخان شروع شد، ولی به دلیل ناآرامی‌های داخلی فراز و فرود‌هایی داشت تا نهایتا در دوران رئیس‌جمهور غنی در ۱۳۹۵ با ظرفیتی حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب و با حمایت مالی ۳۰۰ میلیونی هند به بهره‌برداری رسید. جالب است که نخست‌وزیر، آقای مودی قبل از افتتاحیه بند سلما به ایران می‌آید و توافقنامه چابهار را امضا می‌کند و هنوز بعد از سال‌ها خلف وعده کار واقعی انجام نشده است. همچنین در مراسم افتتاحیه سد سلما می‌گوید: «این پروژه راه صلح برای همگان را انتخاب کردم.»

شاید کسی با این نکته موافق نباشد و نگاهم به مناقشات بین کشور‌ها کمی رئالیستی است، اما به این روند باید دقت کرد. استعمار کهن روزگاری هند را با ابزار زور و حمله نظامی تسخیر کرد و امروز فقط شیوه استعمار متفاوت شده و با مصادره واژه صلح و استخدام مجریان، همان شیوه قبلی را در کشور‌های دیگر دنبال می‌کند. واقعیت این است که سایه استعمار همچنان هم بر سر مسائل و رفتار‌های دولت‌ها حاکم است و اصطلاحا «استعمار پوست انداخته» و حال «استعمار نوین» به شیوه‌ای دیگر به دنبال تسلط و نادیده‌گرفتن حق ملت‌هاست.

در عصر حاضر اگر کمی حواس‌مان جمع باشد متوجه می‌شویم که استعمار فرانو چطور بر باور و منش ملت‌ها و هویت‌شان به‌طور نامحسوس و بدون اینکه خود استعمارگران یا حتی مجریان بومی حضور مرئی داشته باشند چنگ می‌زند تا مناقشات آبی و غیرآبی را تشدید کند. شاید اهمیت دیپلماسی عمومی در مناقشه آبی مثل مناقشه هیرمند و هریرود در گذر زمان با تکمیل کانال و بند‌های انحرافی و وابسته کردن جامعه محلی بالادست به این منبع حیاتی روشن‌تر شود؛ در زمانی که عملا ماهیت مناقشه از دولت-دولت به دولت-مردم شیفت پیدا کرد.

واقعا نمی‌خواهم شرایط را اورژانسی نشان بدهم. چون اولین کاری که در این شرایط می‌کنیم تراشیدن پروژه اورژانسی با پول بیت‌المال است. در واقع می‌خواهم توجه کنیم که در آستانه حذف‌شدگی قرار داریم و مورد هجمه استعمار آبی هستیم و امروز هیچ چیزی مثل عنصر زمان مهم نیست.

 حقابه تاریخی هیرمند تقلیل پیدا کرده است

مناقشه آبی میان دو کشور، قدمتی به تاریخ افغانستان دارد و در سال‌های اخیر به بحرانی جدی تبدیل شده. جلالی درباره رهیافت برون رفت از این شرایط تضاد منافع گفت: «نگرانی عمیق این است که کشور‌های دیگر در نتیجه پرداختن صحیح به شکست‌های دیپلماسی آبی شان در گذشته و بازتعریف نحوه همکاری در‌مورد مسائل آب‌های فرامرزی، راهی برای آینده دیپلماسی آبی شان ترسیم کرده اند و سوال این است که آیا ما به این درک رسیده‌ایم که اگر بگوییم «در دیپلماسی آب چندان موفق نبوده ایم» متهم به تحریف واقعیت نشویم؟ البته موافقم که فضا آنچنان هم تاریک نبوده و نیست؛ اما اگر بپذیریم حقابه تاریخی معاهده هیرمند در صد و اندی سال و در طول تاریخ روابط بین دو کشور ایران و افغانستان تقلیل پیدا کرد تا نهایتا به ۱۶ درصد رسید یا طی دوران تکمیل سد انحرافی کمال خان، که هرچند تلاش‌هایی شد و حتی اخیرا دکتر ظریف هم در مصاحبه شان اذعان داشتند که با علم به اینکه سد انحرافی کمال خان برای منحرف کردن سیلاب است و حقیقتا هم همین است، وارد گفتگو شدند، اما بلاخره باید بپذیریم که علی رغم تلاش‌های دستگاه دیپلماسی، نتوانستیم احداث این بند را به تعویق بیندازیم و سد انحرافی کمال‌خان تکمیل شد.

سوال اساسی این است که مصر چگونه در مناقشه رود نیل با اتیوپی و سودان توانست سال‌ها احداث سد رنسانس (النهضه) را به تعویق بیندازد؟ از چه ابزار‌هایی استفاده کرد؟ از سد کمال خان که گذشت، اما قرار است برای سد بخش آباد روی سرشاخه فراه رود در آینده چه اتفاقی بیفتد؟ چه ابزار‌هایی برای به تعویق افتادن احداث سد بخش آباد -که میخی است بر تابوت کما‌رفته سیستان- داریم؟ نکته اساسی این است که حتی افغانستان با اندوخته تجاربش فارغ از اینکه چه دولتی و حکومتی مستقر باشد مشخص کرده راهبرد هیدروپلیتیکی اش در مواجهه با مناقشات با همسایگانش چیست. اما ما با توجه به وضعیت هیدروپلیتیکی خاصی که داریم و در جایی بالادستی، در جایی میان‌دست و در جایی پایین‌دست هستیم و تک تک این رودخانه‌های فرامرزی چالش‌ها و بازیگران متعدد خودش را دارد، چه راهبرد هیدروپلیتیکی و ابزار قدرتی داریم؟ مثلا روی هم همین رودخانه هریرود در قسمت پایین دست با ترکمنستان چالش جدی بازسازی کانال «قره‌قوم» را داریم یا راندمان پایین آبیاری در بخش کشاورزی را داریم.

 در قسمت بالادست با طرف افغانستانی با توسعه یک‌جانبه سد و کانال هایش بدون توجه به آب مورد نیاز پایین دست مواجهیم و حتی هیچ توافقنامه‌ای روی این رودخانه فرامرزی با افغانستان نداریم. ما هنوز مشخص نکرده ایم چه دکترین هیدروپلیتیکی خاصی برای این حوضه‌های فرامرزی داریم. همچنین اخیرا در لحظات آخر بعد از سال‌ها گزارش کمیسیون تلفیق برنامه هفتم توسعه با تصویب بند الحاقی ۱ ماده ۳۹ موافقت کرد که «نقشه راه دیپلماسی آب در چهارچوب دیپلماسی کلان کشور» تهیه شود؛ ضمن اینکه آیا این هم سندی است که قرار است به بایگانی برود یا سندی است که درنهایت قرار است یک دکترین برا حوضه‌هایی با چالش‌ها و بازیگران متعدد تجویز کنیم؟ در دکترین ما نسبت دیپلماسی انرژی ما با مناسبات و تعاملات هیدروپلیتیکی آب‌های فرامرزی قراره دیده می‌شود؟ فرهنگ چطور؟ ترانزیت چطور؟ چابهاری که کانون رقابت هند و چین است؟ آیا با هند ادامه بدهیم که ۸ سال بدعهدی مکرر کرده آن هم با ۸۵ میلیون دلار؛ در چنین پروژه راهبردی، نمی‌بایست چند میلیارد دلار قرارداد باشد؟ این‌ها فقط سوال است.

 توقع دارید حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا را داشته باشیم؟

این پژوهشگر درباره میزان حقابه‌ای که این روز‌ها رهاسازی شده گفت: «اجازه بدهید این نکته را هم یادآوری کنم؛ ما هم حقیقتا خوشحالیم از اینکه اندک آبی از حقابه ایران را دریافت کردیم ولیکن اینکه در تریبون رسمی یک نهاد رسمی اعلام می‌کنیم تا این لحظه اینقدر از حقابه هیرمند رهاسازی شد، این ابزار قدرت است؟ این دیپلماسی عمومی است؟ واقعا هم شاید توقع داشتند ما حس گل پیروزی ایران مقابل استرالیا در جام جهانی ۱۹۹۸ را تجربه کنیم!

وقتی ابزار‌های قدرت مصر در تعویق احداث سد رنسانس را بررسی می‌کنید که چه کرد، یکی از ابزار‌های بسیار مهمش همین به‌کارگیری صحیح از دیپلماسی عمومی بوده است. ولی ما از این ظرفیت کم‌نظیر دیپلماسی عمومی به‌درستی استفاده نمی‌کنیم.

شاید زمانی سازش مبتنی‌بر مذاکره «برد-برد» حداقل در سطح فکری ایده جذابی بوده تا به یک نتیجه دوجانبه سودمند برسیم؛ اما واقعیت جهان امروز حقیقتا متفاوت شده است. کشور‌ها اصولا حاضر نیستند در مذاکرات‌شان سهم برابر یا کمتری از طرف مقابل برای ملت‌هایشان بگیرند. ما باید تجدید نظری در رویکردهایمان در مذاکرات داشته باشیم و باید به این بیندیشم که چطور در مذاکرات می‌توانیم یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خودمان و خوب برای دیگری ایجاد کنیم.

من‌حیث‌المجموع فکر می‌کنم فیصله دادن به اثرات هیدروهژمونی در حوضه آبریز بین‌المللی هریرود که بین چند کشور مشترک است و علی‌الخصوص‌انگیزه کشور بالادستی مثل حکومت امارات اسلامی که حاکمیت مطلق سرزمینی و توسعه یکطرفه رودخانه‌ها را بدون توجه به پیامد‌های آن در کشور‌های پایین دست در پیش گرفته، حقیقتا مسیری صعب‌العبور است؛ به‌ویژه اینکه روشن است سیاست‌های دولت نوپای طالبان در راستای توسعه زیرساخت‌های آبی و ساخت سد و تکمیل کانال‌ها به درهم‌تنیدگی این مناقشه خواهد افزود.

از طرفی دیگر این را هم در نظر داشته باشید که تقریبا جهان در حال تجربه سومین انتقال قدرت است. هرچند ایران همیشه در چنین بزنگاه‌هایی در طول تاریخ تحت فشار بوده است؛ اما بخشی کوچکی از رهیافت را شاید در پاسخ به این سوال بشود جست‌وجو کرد که راهبرد کلان ما در این شرایط گذار نظام بین‌الملل که مشخصه اصلی آن بازتوزیع قدرت، ثروت و بازنویسی قواعد بین‌المللی است، آیا این است که باید در تنهایی استراتژیک به سر ببریم یا با توجه به اینکه انزواگرایی، انفعال و عدم تعامل نه با ژئوپلتیک ایران سازگار است، نه با فرهنگ سنتی ایران، از طریق چندجانبه‌گرایی و ائتلاف‌سازی مبتنی‌بر همکاری راهبردی به استقبال این جهان پسا‌قطبی برویم؟ و حالا در سطوح پایین‌تر، چطور این کلان راهبردمان، قرار است توسعه پایدار و امنیت آبی را برای ما به ارمغان بیاورد تا دچار خفگی هژمونی نشویم؟! و چطور می‌شود به یک بازتوزیع مجدد قدرت بین بازیگران درگیر این مناقشه آبی دست بزنیم تا در این حوضه آبریز فرامرزی فضا‌ها را دوباره پیکربندی و تفسیر کنیم. حقیقتا نمی‌دانم که آیا روزگاری می‌رسد که بتوانیم موقعیتی را با ابزار‌های قدرت‌مان ایجاد کنیم که در مذاکرات آبی مان یک پای بالاتر بگذاریم و موقعیتی عالی برای خود و خوب برای دیگری ایجاد کنیم یا خیر. امیدوارم.

دیگر خبرها

  • وقوع انفجار در مرکز ولایت بدخشان افغانستان
  • وقوع انفجار در شمال شرق افغانستان
  • طالبان: خانه تجارت قزاقستان گامی در توسعه روابط تجاری است
  • دیپلمات‌های طالبان در تهران میزبان تیم ملی فوتسال افغانستان
  • (ویدئو) زن افغان فعال حقوق بشر زلمی خلیلزاد را غافلگیر کرد
  • حمله گازانبری طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • وقوع انفجار نزدیک وزارت کشور طالبان در کابل
  • حمله گازانبری امارت طالبان به تعهدات آبی با ایران
  • وقوع انفجار در کابل
  • ادامه چالش‌های مواد مخدر برای افغانستان